سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 413 ، بازدید دیروز: 731 ، کل بازدیدها: 12983506


صفحه نخست      

عاشق اگر باشی برای بردن معشوق ....

بدست در دسته غلامرضا طریقی تاریخ : 93/4/3 ساعت : 2:15 عصر

در دفتر شعر من این دیوان معمولی
محبوب من ماهیست با چشمان معمولی


برعکس آهوهای حیران در هزاران شعر
او نیز چیزی نیست جزانسان معمولی


با پای خود دور از "پری دم" های دریایی
عمری شنا کرده ست در یک وان معمولی


محبوب من جای قدح نوشیدن از ساغر

 یک عمر چایی خورده در فنجان معمولی


اوجوجه تیغی روی پلک خود نچسبانده
تا نیزه ها سازد از آن مژگان معمولی


محبوب من این است و من با سادگی هایش
سر میکنم در خانه ی ارزان معمولی


جای گلستان میتوان با بوسه ای خوش بود
در یک اتاق ساده با گلدان معمولی


با عقد دل فرقی ندارد شاهد عقدت
قرآن زرکوب است یاقرآن معمولی


عاشق اگر باشی برای بردن معشوق
اسب سفیدت میشود پیکان معمولی


من هم بدون سیم و زر یک شاعر پاکم
یک شاعر از نسل بدهکاران معمولی!

غلامرضا طریقی


دیگر اشعار : غلامرضا طریقی

با دقتی به نازکی مو کشیده است

بدست در دسته تاریخ : 93/4/2 ساعت : 10:33 عصر

 

با دقتی به نازکی مو کشیده است

 این شانه را کدام ترازو کشیده است؟


 این شانه را کدام ترازو، کدام دست...

 میزان ولی خمیده به یک سو کشیده است؟


 نقاش چند مرتبه دستش بریده است؟

 تا عاقبت برای تو ابرو کشیده است


 الگوی این اثر شب مهتاب بوده و

 صورت کشیده است که گیسو کشیده است


 صورتگر تو فرشچیان بوده است که

 تیر و کمان در آغل آهو کشیده است


 پیراهنی و از طرف باد میرسی

 چشمم ندیده است تو را، بو کشیده است


 هم دشمن منی تو و هم دوست دارمت

 عاشق همیشه آه دو پهلو کشیده است

 


ناشناس


دیگر اشعار :

یک چای تلخ با تو عزیزم غنیمت است...

بدست در دسته آرش پورعلیزاده تاریخ : 93/4/1 ساعت : 10:6 عصر



شادی همیشه سهم خودت غم غنیمت است

شادی  اگـــر  زیاد  اگـــر  کـــم  غنیمت  است


معشوق شعرهای کهن گرچه بی وفاست

گاهــی  خبـــر  بگیرد  از آدم غنیمت است


ای خنده ات شکوفـــه ی  زیتـــون  رودبار

خرمای چشم های تو در بم غنیمت است


چشمان تو  غنائم  جنگی ست  بی گمان

با من کمی بجنگ که این هم غنیمت است


گل های  سرخ  آفت  جان ِ  پرنده هاست

در گوشه ی قفس گل مریم غنیمت است


شیرین ِ قصه را به کلاغان نمی دهند

یک چای تلخ با تو عزیزم غنیمت است!

 


"آرش پورعلیزاده"


دیگر اشعار : آرش پورعلیزاده

چشمها – پنجره های تو – تأمل دارند

بدست علیرضا بابایی در دسته مژگان عباسلو تاریخ : 93/4/1 ساعت : 3:50 عصر

دامنه ی کوه

چشمها – پنجره‌های تو – تأمل دارند
فصل پاییز هم آن منظره‌‌‌ها گل دارند

ابر و باد و مه و خورشید و فلک مطمئنم
همه در گردش چشم تو تعادل دارند

تا غمت خار گلو هست، گلوبند چرا؟
کشته‌هایت چه نیازی به تجمل دارند؟

همه‌جا مرتع گرگ است، به امید که‌اند
میش‌هایم که ته چشم تو آغل دارند؟

برگ با ریزش بی‌وقفه به من می‌گوید :
در زمین خوردن، عشاق تسلسل دارند

هرکه در عشق سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنه‌ی کوه تحمل دارند

مژگان عباسلو

 

 


دیگر اشعار : مژگان عباسلو
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

شانه های بی خیالی

بدست علیرضا بابایی در دسته یدالله گودرزی تاریخ : 93/4/1 ساعت : 12:41 عصر

دست خالی

 

دستهایی پر ز خالی پیشِ روست

سایه های لاابالی پیش روست

گیسوانت را پریشانتر مکن

کاین زمان آشفته حالی پیش روست

زخم خود را باکسی هرگز مگوی

شانه های بی خیالی پیش روست

تا به کی در آینه زل می زنی؟!

یک بغل تصویر خالی پیش روست

خوشه های سبز را انبار کن

یوسفِ من! خشکسالی پیش روست

 

یدالله گودرزی


با تشکر از راضیه حسینلو  بخاطر پیشنهاد این شعر


دیگر اشعار : یدالله گودرزی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

<   <<   6   7   8   9      

محبوب کردن