سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 1970 ، بازدید دیروز: 1455 ، کل بازدیدها: 12963258


صفحه نخست      

می تواند که تو را سخت زمینگیر کند

بدست علیرضا بابایی در دسته سید تقی سیدی تاریخ : 94/3/13 ساعت : 11:3 صبح

آیینه شکسته

می تواند که تو را سخت زمینگیر کند 

درد یک بغض اگر بین گلو گیر کند 

 

آسمان بر سرم آوار شد آن لحظه که گفت 

قسمت این است بنا نیست که تغییر کند 

 

گفت امید به وصل من و تو نیست که نیست 

قصد کردست که یک روزه مرا پیر کند 

 

گفت دکتر: من و تو مشکلمان کم خونیست 

خون دل میخورم ای کاش که تاثیر کند 

 

در دو چشم تو نشستم به تماشای خودم 

که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند 

 

خواب دیدم که شبی راهی قبرستانم 

نکند خواب مرا داغ تو تعبیر کند 

 

مشت بر آینه کوبیدم و گفتم شاید 

بشود مثل تو را آینه تکثیر کند

 

سیدتقی سیدی


دیگر اشعار : سید تقی سیدی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

دوستت دارم ولی دیگر نخواهم گفت چون

بدست علیرضا بابایی در دسته سید تقی سیدی تاریخ : 93/12/23 ساعت : 5:51 عصر

هر شبم بی تابی و بی خوابی و بی حاصلی

 

بی تفاوت می نشینیم از سر اجبار ها

 مثل از نو دیدن صدباره ی "اخبار" ها


 خانه هم از سردی دل های ما یخ میزند

 در سکوت ما ، صدا می آید از دیوار ها


هر شبم بی تابی و بی خوابی و بی حاصلی

 حال و روزم را نمی فهمند جز شب کارها


 دوستت دارم ولی دیگر نخواهم گفت چون

 "دوستت دارم" شده قربانی تکرار ها


 خنده های زورکی را خوب یادم داده ای

 مهربان بودی ولیکن مثل مهماندارها !


گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم؟!

 بغض کردم...خود خوری کردم... نگفتم بارها...

 

 

سید تقی سیدی


دیگر اشعار : سید تقی سیدی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود

بدست علیرضا بابایی در دسته سید تقی سیدی تاریخ : 93/8/15 ساعت : 9:8 صبح

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود

 

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود 

سر تمام عزیزانتان جدا نشود

 

برادران شما را یکی یکی نکُشند

میان حرمله ها عمه ای رها نشود

 

کسی به چشم ترحم نگاهتان نکند

خطاب دختر ساداتتان "گدا" نشود

 

مباد قسمت طفلانتان شود سیلی

ح س ی ن گفتن طفلی هجا هجا نشود

 

هوای دست حرامی به مَعجَری نرسد

لگد جواب سوال "مرا کجا..." نشود

 

جوان روانه به میدانِ بی کسی نکنید

شب عروسی دامادتان عزا نشود

 

در آن میانه شنیدم که کودکی میگفت

عمو اگر که بیفتد، دوباره پا نشود ؟

 

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود

سر تمام عزیزانتان جدا نشود

 

سید تقی سیدی


دیگر اشعار : سید تقی سیدی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست

بدست علیرضا بابایی در دسته سید تقی سیدی تاریخ : 93/5/4 ساعت : 12:17 صبح

آینه شکسته

 

آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست

 پیش چشمان خودت اشک بریزی کم نیست

 

یک خود آزاری زیباست که من تنهایم

 لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست

 

اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست

ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست

 

من از این فاصله ها هیچ ندارم گله ای

هر چه تقدیر نوشتست بیفتد غم نیست

 

لذتی نیست اگر درد نباشد قبلش

لذتی بیشتر از شور پس از ماتم نیست

 

بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد

آدم بی غم و بی درد دگر آدم نیست

 

تو نبین ساکت و ارام نشستم کنجی

حرف نا گفته زیاد است ولی محرم نیست

 

سید تقی سیدی


دیگر اشعار : سید تقی سیدی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

<      1   2      

محبوب کردن